با سلام. در این وبلاگ تا جایی که در توانم هست در مورد پرسش مهر جناب اقای روحانی مطلب براتون بزارم.

لبخندممنون که هستیدلبخند

نوشته شده در تاريخ سه شنبهبرچسب:, توسط سعید لک |

چرا باید مردم ما هنوز هم خشونت و پرخاشگری را گزینه انتخابی برای حق طلبی تلقی کنند. فقط می‌توان به صفحات روزنامه‌ها نگاه کرد و دید که تا چه حد خشونت و بزهکاری و جنایت فراوان شده است. آنقدر که چند سال پیش مسئولین امنیت اجتماعی طرح گسترده مبارزه با اراذل و اوباش را اجرا کردند که خوب بود ولی برای مهار خشونت کافی نیست. مگر پرخاشگری و خشونت فقط مربوط به اراذل و اوباش جامعه است؟ این همه خشونت و قتل در خانواده چطور؟ چرا کلاهبرداری و تجاوز و فریبکاری جزء رفتارهای روزمره و هنجارهای اجتماعی در آمده؟ و همه می‌خواهند در این راستا از یکدیگر گوی سبقت بربایند!! خشونت، تجاوز و جنایت، در جامعه ما به جایی رسیده که دیگر نمی‌تواند نادیده گرفته شود. در نظر بگیرید موارد متعدد تجاوز به عنف، به زنان که این روزها در مطبوعات می‌خوانیم. تعرض به کودکان، در همین دو سه سال اخیر.

بدیهی است که نباید و نمی‌توان برای تداوم و گسترش خشونت و کاستی‌های اخلاقی تنها در پی یک عامل و یک دوره و یا آدمهای خاصی باشیم. تمامی مسائل مربوط به رفتار انسان چند عاملی و چند علتی است و قرار هم نیست همه آنها در این مقاله بررسی شوند. حداکثر اینکه به برخی از آنها اشاره می‌کنیم، تا پرسشی طرح کرده باشم. تباهی اخلاقی جامعه را، طی دهه‌ها و قرن‌های گذشته، عوامل بسیاری دامن زدند که باید عمیقاً بررسی شوند. خود جامعه ما، با این که بسیار بیش از گذشته به کمبودهای اخلاقی و رفتاری خود آگاهی یافته، و انتقاد پذیر تر شده، ولی هنوز تا تحمل گفتمان انتقادی راه طولانی در پیش دارد. خود گروه‌ها و اقشار و طبقات اجتماعی ما هنوز آن رشد فرهنگی و پختگی و اعتماد به نفس را پیدا نکرده‌اند تا اولاً بتوانند انتقاد را به خودشان هم تعمیم دهند، و تصور نکنند در مورد دیگران گفته می‌شود. و بعد هم که توانستند ایراد را در خود ببینند بر آشفته به منتقد هجوم نبرند و وی را به هزار و یک تهمت و افترا شخصیتی و اعتقادی و سیاسی و اخلاقی مفتخر نسازند.

خشونت و پرخاشگری فقط دعوا و کتک کاری و چاقوکشی و ضرب و جرح و جنگ نیست. همانگونه که شکنجه هم فقط فیزیکی نیست. شکنجه‌های روانی ده‌ها برابر دردناک‌تر و سهمگین‌ترند. تحدید یا گسترش خشونت بیش از همه به آموزش و فرهنگ، و بنابراین به محیط زندگی و سیستم ارزشی و اخلاقی جوامع بستگی دارد.یکی مسئله قانون گریزی و قانون پذیری جامعه بود و ضرورت جامعه قانونمند برای مهار خشونت و تهاجم به حقوق شهروندان.

این در حالی است که برخی از تحلیل‌گران اجتماعی معتقدند که در سال 1396 سونامی آسیب‌های اجتماعی کشور را در برخواهد گرفت. آسیب‌هایی که در کنار اعتیاد و نابه‌هنجاری‌های خانوادگی، افزایش خشونت نیز یکی از آن‌هااست. خشونتی که شکل خانگی آن یکی از آمارهای رو به افزایش در کشور است.

بدون شرح...
بدون شرح...

نوشته شده در تاريخ سه شنبهبرچسب:, توسط سعید لک |

تاریخ نشان داده است که اعمال خشونت حتا به شکل مصلحانه و تحت لوای اخلاق همچون دومینویی ناتمام به بازتولید خشونت و ادامه آن منتهی میشود و هیچ فضیلتی در عمل خشونت آمیزی که در مرحله بعد به شکلی مهیب به سمت مرتکب اولیه خود بازخواهد گشت، وجود ندارد. بر همین اساس بود که مولانا میگوید:

<<خون به خون شستن محال آمد محال>>


توقف چرخه خشونت یعنی درست در آنجاییکه میتوانی خشونتی را که در حق تو رواداشته شده، پاسخی در خور بدهی، از چنین واکنشی دست بکشی با علم به اینکه پاسخ تو نیز به پاسخی دیگر و آن به دیگری و.... منتقل خواهد شد و برآیند این واکنشها افزایش کینه و نفرتی است که هیچ نقطه پایانی بر آن متصور نیست.

ارتکاب خشونت بدون مهار اخلاق و قانون خیلی زود به خصیصه و عادت معمول انسان و جامعه تبدیل میشود و غیرممکن است که از این طریق یک امر اخلاقی در حوزه اجتماع تحقق یابد یا آزادی و دموکراسی برقرار گردد زیرا حصول به کرامت انسانی از طریق اهانت به دسته ای دیگر از انسانها ولو خطاکار و دستیابی به حقوق ملت از طریق لگدمال کردن حقوق حتا بخش اندکی از آدمیان چه از منظر منطق و چه بر اساس تجربهی تاریخی ناممکن است.

نوشته شده در تاريخ یک شنبهبرچسب:, توسط سعید لک |

انواع خشونت :

 

وقتی در یک جامعه، میزان خشونت افزایش می یابد و وقتی این خشونت در شکل های مختلف در سطح جامعه به صورت یک عرف پذیرفته شده درمی آید، بدون شک باید دلایل بروز آن را در لایه های بنیادی تر فردی یا اجتماعی آن جامعه مورد بررسی قرار داد.... خشونت وجه منفی ذهن و روان انسان است که عوامل متعددی در شکل گیری آن نقش دارند. عصبانیت، تهدید، تخریب شخصیت و تهاجم به آنچه که در جامعه طبیعی تلقی می شود، اشکال متفاوت خشونت است که گاه می تواند جسم و روان فرد را تحت تاثیر قرار دهد و به آن آسیب برساند. حال این سوال مطرح است که خشونت از چه فردی سر می زند؟ اصولا از فردی سالم، نمی توان انتظار رفتارهای خشونت آمیز یا پرخاشگرانه داشت درحالی که شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشد که گاهی در روابط اجتماعی تان از سوی آنها با رفتارهای خشونت آمیز روبرو شده باشید درحالی که چنین انتظاری از آنها ندارید. اغلب این افراد به ظاهر سالم، دچار اختلال های شخصیتی، اضطراب و آزردگی هستند که برای تخلیه خود از رفتارهای خشونت آمیز کلامی یا رفتاری استفاده می کنند. شایع ترین نوع اختلال های شخصیتی که منجر به بروز خشونت می شود، در افراد مبتلا به اختلالات سایکوپات که شخصیتی ضداجتماعی دارند، قابل مشاهده است. البته خشونت در بیماران روانی یا کسانی که از مشکل روان پزشکی عمده ای رنج می برند، نیز ممکن است دیده شود که معمولا این نوع رفتار، تحت تاثیر توهم ها و هذیان های ناشی از بیماری است که گاهی با آسیب نیز همراه است.

 

● خشونت اجتماعی خشونت اجتماعی خشونتی است که بارها در جامعه شاهد آن بوده ایم؛ بی توجهی افراد نسبت به محیط، رعایت نکردن قوانین راهنمایی و رانندگی، تجاوز به حقوق و حدود دیگران و ایجاد اضطراب و ترس در پی رانندگی یا تخریب منابع مادی و زیبایی هایی که طبیعت برایمان به ارمغان داشته است. شاید بروز چنین رفتارهایی به دلیل بی اطلاعی و آموزش ندیدن افراد در سنین پایین تر باشد که امروزه در جامعه هنوز شهروندان آموزش ندیده اند چگونه حق و حقوق خود را پیگیری کنند. شاید اگر مطبوعات یا رسانه ها در این زمینه آموزش و اطلاعات کافی به مردم بدهند و جنبه های مختلف خشونت را بررسی کنند و به اصلاح روابط میان افراد با یکدیگر و جامعه بپردازند، دیگر در جامعه و خانواده، شاهد چنین خشونت هایی نباشیم.

● خشونت در مدارس در بسیاری از مواقع، خشونت، شکل روان شناختی به خود می گیرد. برخی از معلمان یا اولیای مدرسه به تصور اینکه می خواهند دانش آموز را متوجه اشتباهش کنند یا اینکه راه درست را به او نشان دهند، او را مورد تهاجم شخصیتی و روانی قرار می دهند. غافل از اینکه هر نصیحتی را نمی توان در هر شرایط و موقعیتی اجرا کرد و باید در شرایطی خاص از لحاظ فکری و روحی دانش آموزان را نصیحت یا به راه درست هدایت کرد. اگرچه در اغلب موارد خشونت در مدارس به صورت فیزیکی نیست اما هل دادن، پرتاب کردن شی به سمت آنها، توهین لفظی و... می تواند باعث بروز آسیب های روانی در آنها شود. چنین کودکانی اعتمادبه نفس پایینی دارند و آثار منفی این نوع برخورد، در آنها نهادینه می شود و زمانی که به روابط اجتماعی قوی تری در دوره راهنمایی و دبیرستان نیازمندند و به مرحله رشد فکری یعنی نوجوانی می رسند، اغلب شاهد رفتارهای غیراحترام آمیز با آنها هستیم. متاسفانه این نوع رفتار اشتباه که به دلیل ندانم کاری و بی اطلاعی است، باعث دلزدگی و دوری نوجوانان از والدین یا مسوولان مدرسه می شود. در این شرایط ممکن است این دانش آموزان برای التیام زخم های روانی و دست یافتن به آرامش، جذب دوستان یا کسانی شوند که به اشتباه، آنها را دلداری و راهنمایی می کنند؛ مثلا تشویق به سیگارکشیدن، استعمال موادمخدر یا رفتن به مهمانی ها و مجالس غیرمشروع. در این موارد نه تنها مشکلی حل نمی شود بلکه بر شدت مشکلات نیز افزوده می شود، بنابراین باید به نوع رفتار و کلامی که نسبت به اطرافیان به خصوص کودکان و نوجوان به کار برده می شود، توجه شود و والدین و مربیان هم آموزش های لازم را درخصوص رفتار مناسب با دانش آموزان ببینند تا در نهایت به نتیجه مطلوب از راهنمایی هایشان برسند.

● خشونت والدین شکل دیگر خشونت، خشونت والدین نسبت به فرزندان است. به طوری که فرزند خانواده در معرض تهاجم های خشونت آمیز والدین قرار می گیرد. این تهاجم ها می تواند به صورت آسیب های جسمی یا روانی یعنی کتک زدن، پرتاب کردن وسیله، توهین و به کار بردن الفاظ زشت و رکیک باشد. در بسیاری از موارد جمجمه یا بدن نوزادن توسط پدر و مادر به وسیله اشیای تیز مانند سوزن مورد آسیب قرار می گیرد. کودکانی که در اثر ضربه های فیزیکی دچار زخم و کبودی می شوند یا در معرض خشونت های کلامی که با توهین همراه است، قرار می گیرند، در آینده صدمه های جبران ناپذیری بر جسم و روانشان وارد می شود. معمولا این کودکان بعد از اینکه از فضای خانواده جدا و وارد جامعه می شوند، ممکن است با الگوبرداری از رفتار والدین شان که در دوران کودکی با آنها داشته اند، چنین رفتاری را با فرزند یا همسر خود داشته باشند.

● خشونت خانگی به غیر از بحث تخصصی و بررسی شکل های متفاوت خشونت، رفتارهای خشونت آمیز دیگری هم وجود دارد که مشهود نیست و کمتر در جامعه با آن روبرو هستیم. خشونت خانگی یکی از مهم ترین انواع آن است که در اصطلاح به آن «خشونت عمومی» گفته می شود. خشونتی که در فضای خانه و ارتباط خصوصی به دلیل اختلاف نظر در خصوصیت های فردی و ذهنی شکل می گیرد. این اختلاف ها متاثر از فرهنگی متفاوت میان زن و شوهر، خواهر و برادر یا والدین و فرزندان است. در مواردی که یکی از زوج ها دچار اختلال شخصیتی یا زمینه روانی معیوب است یا از نظر فکری و شخصیتی به هم نزدیک نیستند و یکدیگر را درک نمی کنند و به درستی نمی توانند با یکدیگر ارتباط کلامی، ذهنی و هیجانی مناسب برقرار کنند، خشونت کلامی یا رفتاری نمایان می شود. شایع ترین شکل خشونت خانگی از طرف جنس مذکر نسبت به مونث است و متاسفانه در برخی از مناطق با این مشکل روبرو هستیم که باعث بروز آسیب های جسمانی و روانی در فرد می شود و قابل جبران هم نیستند. خشونت خانگی گاهی با آسیب های فیزیکی یا حتی جرائمی مانند قتل و جنایت و تخریب شخصیتی و روانی طرف مقابل نیز همراه است.

نوشته شده در تاريخ یک شنبهبرچسب:, توسط سعید لک |

ذکر باعث می شود انسان کمتر از مدار اعتدال خارج شود

ذکر هایی همانند صلوات که باعث میشود انسان آرامتر شود

سعی کنیم هنگام عصبانیت نفس عمیق بکشیم و خشم خود را فروکش کنیم.

هنگام عصبانیت مکان را ترک کنیم

سعی کنیم کلمات و عصبانیت خود را برای خود روی کاغذ بنویسیم .

نوشته شده در تاريخ یک شنبهبرچسب:, توسط سعید لک |

خود تخریبی رفتاری است که از خشم سرچشمه می‌گیرد و طیف گسترده‌ای دارد که از رفتارهای ظریف و نامحسوس تا اقدامات خشونت آمیز به خود متغیر است.
دکتر امیر مسعود رستمی روان شناس و استاد دانشگاه در گفتگو با خبرنگار بهداشت و درمان باشگاه خبرنگاران گفت: بخشی از رفتارهای ما انسان‌ها از خشم ما نشات می‌گیرد و چون معتقدیم که انرژی روانی از بین نمی‌رود و جابجا می‌شود این خشم نهفته در درون ما می‌تواند بعضی از رفتارهای ما را تحت تاثیر قرار دهد.

وی افزود: این خشم نهفته ما به سمت یک هدف بیرونی جابه جا می‌شود که می‌توان از جمله رفتارهای آشکار خود تخریبی به موارد زیر اشاره کرد: خود انتقادگری افراطی، اعتیاد، نشخوار ذهنی با خاطرات ناخوشایند، خودزنی به هر شکل ممکن، مصرف دارو بدون نسخه و در نهایت اقدام به خود کشی همه این موارد جز رفتارهای خود تخریبی محسوب می‌شوند که از طیف خفیف تا شدید را در برمی‌گیرند.

نوشته شده در تاريخ یک شنبهبرچسب:, توسط سعید لک |

آقای دکتر می دانیم که خشونت کلامی فقط محدود به فحاشی نمی شود، بیشتر اوقات بی عفتی در کلام، انتقادکردن زیاد، کنایه زدن، شوخ طبعی های آزاردهنده و حتی قهر و سکوت کردن از انواع خشونت های کلامی محسوب می شود. لطف کنید راجع به انواع خشونت های کلامی توضیح مختصری بدهید و بگویید آیا این نوع خشونت و بالاخص فحاشی یک نوع سوءرفتار محسوب می شود؟

 

بله؛ خشونت کلامی زیرمجموعه سوءرفتار کلامی است. به طور کلی سوءرفتار با انسان دیگر را به دو دسته تقسیم می کنیم؛ سوءرفتارهای کلام و سوءرفتارهای غیرکلامی. در سوءرفتارهای کلامی ما یک زیرمجموعه به نام خشونت کلامی داریم. در خشونت کلامی ما با رفتارهایی مواجه هستیم که برخی از آن ها بسیار بارز بوده و برخی دیگر از آن ها پنهان هستند.

رفتارهای خشونت آمیز کلامی بارز مانند فحاشی، بد و بیراه گفتن، داد کشیدن، با کلام تهدید کردن و خشونت های کلامی پنهان مثل قهر کردن، نادیده گرفتن انسان دیگری، به رسمیت نشناختن حضور یک انسانی در یک جایی یا با کنایه ایهام و رمز دیگری را مورد تحقیر قرار دادن است.

ریشه های خشونت کلامی کجاست و چه مکانیسمی در روان وجود دارد که با فحش دادن، حتی اگر زیرلب یا درونی باشد، احساس آرامش به فرد دست می دهد یا به زبان عامیانه اش «آدم دلش خنک می شود!»

به طور کلی نظریه های مختلفی راجع به رفتار آدمی وجوددارد، اما از دیدگاه روان شناسی شناختی و دیدگاه تئوری انتخاب به طور کلی هر آنچه که از یک انسان سر می زند، یک رفتار است. بنابراین کلام هم چیزی است که از ما سر می زند و زیرمجموعه رفتار است و همه رفتارها معطوف به یک هدف است و هدف تک تک رفتارهای آدمی ارضای یک یا چند نیاز از نیازهای درونی خودشان است.

به طور کلی اگر بخواهیم از دیدگاه روان شناسی شناختی به آن نگاه کنیم، چهار دلیل برای انتخاب چنین رفتاری در انسان ها وجود دارد:

اولین دلیل ناکامی است؛ هرگاه در راه رسیدن به هدفشان ناکاممی شوند و نیم توانند به آن چیزی که می خواهند برسند یا چیزی را که می بینند، نمی خواهند، توازنشان بر هم می خورد و دست به رفتار خشونت آمیز می زنند که خشونت کلامی هم یکی از آن رفتارهاست.

دومین دلیل یادگیری اجتماعی است. یعنی بچه ها، کودکان، نوجوانان و بزرگسالانی که در محیط هایی زندگی می کنند که در آن محیط ها فحاشی، بد و بیراه گفتن، لغزش های زبانی و کلا استفاده از زبان خشونت آمیز یک رسم یا بسیار معمول هست، یاد می گیرند که از آن به بعد ارتباطات خودشان را با این نوع واژگان و با این نوع زبان و کلام انجام بدهند. خشونت کلامی توسط زبان انجام می گیرد و زبان امری آموختنی است. پس ما وقتی در یک محیطی هستیم که مملو از واژگان تحقیرآمیز یا واژگان خشونت بار هست، همین واژگان هم مورد استفاده قرار می گیرد.

خشونت کلامی از کجا نشأت میگیرد؟

سومین دلیل روان شناختی این است که ما می گوییم به دلیل آسیب روانی یا آسیب شناسی روانی افراد از این استفاده می کنند. یعنی افراد یک سلسله مسائل حل نشده روانشناختی دارند یا با مسائل روانشناختی خاصی سر و کار دارند. منظور بنده به افرادی است که رنج روانی می برند. افرادی که مشکلات روان شناختی دارند هنگامی که نمی توانند در زندگی خودشان آنچه که می خواهند را به دست بیاورند دست به چنین رفتارهای خشونت آمیزی می زنند.

چهارمین دلیل فقدان مهارت های گفت و گویی است. یعنی افراد زمانی کهنمی توانند آنچه که در دل دارند را به زبان روشن بیان کنند و خواسته و درخواست خودشان را بگویند، یا احساس و نیاز خودشان را بیان کنند، دست به خشونت می زنند.

افراد که مورد خشونت کلامی قرار می گیرند، چه آسیب هایی می بینند؟ آیا مورد فحاشی قرار گرفتن به اندازه سایر سوءرفتارها به خصوص بدرفتاری های فیزیکی آسیب زاست؟

راجع به این سوال بنده از یک پژوهشی با شما سخن خواهم گفت. در یک پژوهشی سه هزار و سیصد و چهل و شش فرد مورد مقایسه قرار گرفتند. از بین این ها برخی شدیدا مورد خشونت فیزیکی قرار گرفته بودند و برخی دیگر مورد خشونت فیزیکی قرار نگرفته بودند؛ اما در معرض خشونت های شدید کلامی بودند. نتیجه نشان می دهد که وقتی این ها بزرگ می شوند، بیشترین مشکلات بزهکاری و مشکلات فردی را در بزرگسالی از خودشان نشان می دهند. بنابراین می توانیم به یک زبانی بگوییم آنچه که پژوهش ها به ما نشان می دهد این است که خشونت کلامی اثرات زیان بارش کمتر از اثرات آسیب زای فیزیکی نیست.

..........................................................................................................................................................................................................................................

آقای دکتر شاید کمترکسی بتواند بگوید که من در حال عصبانیت فحاشی نمی کنم. آیا اصلا خشونت کلامی را می توان مدیریت کرد؟

درواقع سوال اصلی این است که بله. به هر حال آن یک رفتار است. رفتارها نه ژنتیک هستند و نه از بیرون به ما تحمیل می شوند و نه رفتارها را شخص دیگری می تواند از ما بیرون بکشد. رفتارها درواقع از ما و از درون ما صادر می شود. ما رفتارها را انتخاب می کنیم. پس افرادی که خشونت کلامی دارند می توانند یاد بگیرند که خواسته ها، نیازها و ناکامی خودشان را به زبانی زیباتر، سازنده تر و موثرتر بیان کنند.

راجع به اینکه افرادی که خشونت کلامی دارند چطور می توانند آن را مدیریت کنند. این افراد نیاز دارند مهارت های گفت و گوی بدون خشونت را یاد بگیرند. همه انسان ها در زندگی خودشان محرومیت را تجربه می کنند. همه ما انسان ها گهگاهی دچار ناکامی می شویم. اعم از ناکامی کوچک یا بزرگ. مثل اینکه در بین کاری که انجام می دهیم برق می رود. یا وقتی که به منزل می آییم علی رغم میل خودمان می بینیم فرزندمان در حال انجام کار خاصی است که ما دوست نداریم یا همسرمان دست به کاری زده است که ما دوست نداریم یا ماشینمان زمانی که عجله داریم و باران می آید پنچر می شود.

ما با ناکامی های مختلفی که جزئی از زندگی است سر و کار داریم ولی باید بتوانیم ناکامی و محرومیت خودمان را به زبانی سازنده و صلح آمیز بیان کنیم. یادمان باشد این مهارت است و باید یاد بگیریم. بسیاری از افرادی که خشونت کلامی یا حتی خشونت فیزیکی دارند یاد نگرفته اند که چطور خواسته ها، درخواست ها و ناکامی و محرومیت خودشان را به زبانی صلح آمیز بیان کنند.

به این دلیل که در محیط های اجتماعی و خانوادگی و حتی در مدرسه به این ها نیاموخته اند که چگونه خشم به وجود آمده بر اثر برهم خوردن خواسته و داشته تان را کنترل کنند، این ها را به یکدیگر نزدیک کنند یا اگر نمی توانند نزدیک کنند چطور می توانند احساس خشم و ناکامی خودشان را کمی کاهش دهند.

شما چه راهکاری را برای تخلیه احساس خشم پیشنهاد می کنید که در نهایت این احساس منجر به خشونت کلامی نشود؟

راجع به مدیریت خشونت کلامی می توانم یکی از روش ها را به شما بگویم که ما به این روش می گوییم nonviolente communication؛ یعنی گفت و گوی صلح آمیز. مبدع این روش برخورد با خشم و پرخاشگری مارشال روزنبرگ است. روزنبرگ چهار گام برای بیان غیرپرخاشگرانه یا بیان صلح آمیز ناکامی ها و محرومیت ها بیان کرده است که به اعتقاد من هر انسانی که این چهار گام را یاد بگیرد می تواند زیباتر با اطرافیان خودش گفت و گو کرده، خودش را بیان کند و نه به خودش و نه به دیگری آسیب بزند.

گام اول بیان روشن مشاهده خودمان است. گام دوم بیان روشن احساسی است که در درون ما در جریان است. گام سوم بیان روشن نیازمان است که ما به چه چیزی نیاز داریم. گام چهارم بیان روشن درخواست است که من هم اکنون چه درخواستی از طرف مقابل دارم و می خواهم که وی چه کاری انجام دهد. بنده این ها را یک به یک توضیح خواهم داد.

گام اول بیان مشاهده است؛ وقتی من در برخورد با انسان دیگری می بینم که او کاری می کند که من نمی خواهم به طور روشن به او بگویم که من چه می بینم. فکر کنید من به پسر خودم ده بار تذکر دادم که کفش ورزشی ات را وقتی از بیرون می آیی درون جای کفشی بگذار و من وقتی به خانه می آیم مشاهده می کنم که این کار را نکرده است و من عصبانی و خشمگین هستم. به جای فحاشی و انتخاب رفتارهای پرخاشگرانه چهار گام را توضیح می دهم که چگونه به کار می گیرم.

یک؛ وی را صدا می زنم، می گویم پسرم برخلاف اینکه من به شما گفته بودم کفش ورزشی خودت را درون جاکفشی بگذاری باز هم در راهور است. دو؛ بیان احساس، من بسیار ناراحت و عصبانی هستم از اینکه کفش هایت را در جاکفشی نگذاشتی. سه؛ بیان روشن نیاز خودم، من نیاز دارم که در این خانه نظم و ترتیب و همچنین احترام ببینم. من نیاز دارم که افراد به حرف من احترام بگذارند و همچنان که من به حرف شما احترام می گذارم و وقتی به کفش نیاز داری برایت خریداری می کنم. چهار؛ بیان روشن درخواست خودتان، در حال حاضر هر کاری که دارید لطفا کنار بگذارید و کفش خودتان را درون کمد بگذارید.

این چهار مرحله بهترین و اثرگذارترین روش گفت و گوی بدون خشونت است که افراد باید یاد بگیرند. البته از دیدگاه تئوری انتخاب، مهارت مدیریت خشم یک مهارتی است که افراد نیاز دارند کلاس بروند و گاهی اوقات دوره ببینند.

خشونت کلامی از کجا نشأت میگیرد؟

گاهی اوقات هم از یک روان شناس یاد بگیرند. خشونت چهره کثیف و رکیکی دارد، به این دلیل که هم به فرد خشونت گر ضربه و آسیب می زند و چهره و شخصیت وی را جلوی اطرافیانش خراب می کند. هم هزینه های زیادی برایش دارد. گاهی اوقات یک فرد پرخاشگر بسیار هزینه های سنگینی را می پردازد چون آدم هایی از جنس خودش پیدا می شوند که می توانند پاسخ های بسیار بد و خشونت باری به خشونت وی بدهند.

دوم اینکه آسیب بسیار زیادی به اطرافیانشان وارد می کنند. اطرافیان و عزیزانی که واقعا بیشترین نیاز را به آن ها دارند. بنابراین توصیه می شود که افراد برای اینکه بتوانند زندگی زیباتری داشته باشند، باید یاد بگیرند خشم درونی را که به صورت فیزیکی یا به صورت کلامی از آن ها صادر می شود، بهتر از این ها مدیریت کنند. ولی توصیه می کنم به این حرف بنده گوش کنند که خشونت چه کلامی و چه غیرکلامی یک انتخاب است. ما انتخاب می کنیم؛ پس می توانیم انتخاب های بهتری داشته باشیم.

سوال بعدی این است که در سایر کشورهای دنیا آیا تحقیقی صورت گرفته است یا آماری وجوددارد که فحاشی در چه کشورهایی و به چه دلایلی بیشتر رواج دارد؟ در ایران چطور؟

خیر؛ من چنین آماری را ندیدم؛ ولی در جوامعی که در کل مسئولیت گریزی بیشتر است و افراد بیشتر رفتار خودشان را به عوامل بیرونی نسبت می دهند تا به انگیزه های درونی خودشان، رفتارهای خشونت آمیز بیشتر دیده می شود و خشونت کلامی همواره بخشی از رفتارهای خشونت آمیز بوده است. ولی بنده آماری را مطالعه نرده ام که بدانم در چه کشوری یا در چه شهری یا خانواده ای ممکن است خشونت کلامی بیشتر باشد.

..........................................................................................................................................................................................................................................

مسئله مهمی که این روزها خانواده ها درگیر آن هستند، مسئله تعلیم و تربیت بچه ها در نسل جدید است. اینکه بچه ها چطور باید تربیت شوند که دچار این مشکل نشوند؟ ما چه اصولی را باید به بچه ها یاد بدهیم که به جای خشونت کلامی، به روش درست خشم خودشان را تخلیه کنند؟

ببینید ما باید به بچه ها آموزش تفکر و رفتار مسئولانه دهیم. ما باید به بچه ها آموزش دهیم که خودشان رفتارهای خودشان را انتخاب می کنند و در برابر انتخاب هایشان مسئول هستند و باید با پیامد رو به رو شوند. والدین باید بدانند که تنبیه با پیامد فرق دارد و تشویق هم با پاداش و جایزه فرق دارد. ما اگر با پیامد رفتارمان رو به رو نشویم، رفتارمان را تکرار می کنیم. بنابراین حواسمان باشد که رفتارهایمان را مسئولانه انتخاب کنیم.

به طور کلی پرخاشگری اعم از پرخاشگری کلامی یا پرخاشگری غیرکلامی یک رفتار کلی است که توأما چهار مولفه؛ فکر، عمل، احساس و فیزیولوژی با هم درکارند و ما می توانیم به فرزندان خود یاد دهیم که چطور فکر و عملشان را مدیریت کنند تا احساس، فیزیولوژی و کارکرد بدنشان تحت کنترل آن ها بیاید.

نکته بعدی آموزش به بچه ها، الگو بودن خودمان است. اما اگر خودمان الگوهای خوبی باشیم فرزندانمان از ما یاد می گیرند. یعنی بهترین شیوه آموزش رفتارهای غیرخشونت آمیز و صلح آمیز این است که پدر یا مادر خودشان رفتارهای غیرخشونت آمیز با بچه ها داشته باشند. بچه ها پیش از اینکه از کلام ما یادبگیرند از رفتار ما یاد می گیرند. بنابراین معلمین و بزرگ سالانی که در اطراف کودکان هستند اگر درست و سالم رفتار کنند آن ها هم الگوبرداری می کنند. ما نمی توانیم وقتی خودمان از زبان پرخاشگرانه، تحقیر، مسخره کردن، دست انداختن یا فحاشی استفاده می کنیم بخواهیم که بچه ها از این زبان استفاده نکنند.

خیلی از خانواده ها معتقد هستند بچه ها باید فحش ها را بلد باشند اما باید بدانند که در کجا باید استفاده کنند و اگر فحش ها را ندانند ممکن است از طرف هم سالان خودشان مورد تمسخر قرار بگیرند. آیا با این گفته موافق هستید؟

خشونت کلامی از کجا نشأت میگیرد؟

این مثل این است که بگوییم بچه ها باید در جیب خودشان چاقو یا لوازم قتاله باشد اما بدانند در کجا استفاده کنند. بچه ها باید یاد بگیرند در هر جایی که قرار گرفتند و با هر نوع انسانی باید یاد بگیرند چگونه از خودشان محافظت کنند و محافظت با رفتارهای پرخاشگرانه صورت نمی گیرد. بنابراین این برداشت یک برداشت کاملا اشتباه است. بچه ها باید یاد بگیرند که اگر با یک انسان خشن رو به رو شدند چطور آن محیط را ترک کنند و چطور آن آدم را تحریک نکنند و چطور بتوانند با این فرد به طور صلح آمیزی وارد مذاکره شوند.

بچه های ما باید گفت و گوی بدون خشونت یاد بگیرند نه اینکه ابزار خشونت در جیب یا ذهنشان باشد اما به موقع از آن استفاده کنند. این تصور و تفکر کاملا غیرمنطقی و غلط است. اما این را هم بگویم که بچه ها در جامعه زندگی می کنند و فحش را می شنوند و چنین واژگانی را در حافظه خودشان دارند. اما اینکه وقتی ناکام می شوند از آن استفاده کنند یا نه، ما باید به آن ها شیوه های رفتار و تفکر مسئولان را یاد بدهیم.

سوال آخر اینکه در یکی دو سال اخیر و با رشد شبکه های اجتماعی موبایلی شاهد فاحشی در فضای مجازی بوده ایم و بعضی افراد چه با اسم حقیقی شان و چه با پروفایل های قلابی فحاشی می کنند. به نظر شما چه دلایلی در پشت این سوءرفتار اجتماعی وجود دارد و آیا خشونت در فضای مجازی در سایر کشورها هم به این صورت وجود دارد؟

به نظر من در فضای مجازی شاید در سراسر جهان فحاشی، توهین و بی احترامی، تجاوز به حقوق و محدوده شخصی انسان ها بیشتر است. چرا که فضای مجازی جایی است که شما کمتر با پیامد رفتارتان رو به رو می شوید. بنابراین وقتی فردی متوجه می شود در جایی صحبت می کند که در آنجا به راحتی می تواند از پیامد رفتار خودش اجتناب کند، پس بسیار راحت تر و غیرمسئولانه تر ممکن است رفتار کند.

دومین مسئله اینکه کسانی که در زندگی شخصی خودشان کمتر فحاشی دارند در فضای مجازی هم همین طور هستند و در فضای مجازی هم خودشان، خودشان را مدیریت می کنند. بنده فکر می کنم در سراسر جهان فضای مجازی فضایی است که رد آنش رم و حیا و رودررو شدن با فردی که با آن صحبت می کنیم وجود ندارد؛ بنابراین افراد بدون اینکه مجبور باشند با پیامد رفتار خودشان رو به رو شوند می توانند به صورت خیلی آزادانه و لجام گسیخته هر کاری که می خواهند را انجام دهند.

در فضای مجازی فقط کلام است و تصویر و چیز دیگری وجود ندارد. اما بنده فکر نمی کنم در ایران زیاد باشد. واقف هستید که بنده در خارج از کشور زندگی می کنم و صبح که سر کار می روم و رادیو گوش می دهم می شنوم که می گویند چرا افراد در فضای مجازی بی پرده تر و صریح تر و بی ادبانه با یکدیگر صحبت می کنند. کاملا مشخص است که در آنجا شما رو به روی انسان دیگری نیستید و فکر می کنید به صورت مستقیم با پیامد آن رو به رو نمی شوید.

 ........................................................................................................................................................................................................................................

نکته پایانی که بنده می خواهم بگویم این است که به طور کلی از دیدگاه انتخاب و واقعیت درمانی یعنی رویکردی که بنده در ایران گسترش می دهم و سعی دارم به هموطنان خود آموزش دهم، خشم یک پدیده طبیعی است که وقتی ما بین خواسته و داشته مان یک فاصله بزرگ می افتد، در وجود ما شکل می گیرد؛ به بیان دیگر هنگامی که بین دنیای مطلوب و موجود من فاصله بزرگی می افتد، یا آن چیزی که من می خواهم ببینم و آن چیزی که می بینم و بسیار فرق دارند، من دچار خشم می شوم.

خشونت کلامی از کجا نشأت میگیرد؟

خشم یک پدیده طبیعی است و همه ما دچار خشم و ناکامی می شویم. اما پرخاشگری طبیعی نیست. پرخاشگری رفتاری است که من انتخاب می کنم که خشم خودم را فروبنشانم یا خشم خودم را نشان دهم.

به طور کلی پرخاشگری رفتاری است که افراد انتخاب می کنند تا طرافیانشان را تحت کنترل قرار دهند. برای همین در تعریف پرخاشگری داریم که «کنترل خودت را از دست بده تا کنترل دیگران را در دست بگیری.» خشونت کلامی یک رفتار انتخابی است که باید آن را جدی بگیریم. فردی که خشونت کلامی یا رفتاری دارد این را انتخاب می کند و عمدی انتخاب می کند و مسئول است.

اثرات خشونت کلامی یا فحاشی کمتر از خشونت های فیزیکی نیست. آن را دست کم نگیریم. سعی کنیم همه با هم به سمت یک جامعه صلح آمیز و بری از خشونت برویم. ابتدا زبان خودمان را بهداشتی کنیم و به اطرافیانمان کمک کنیم یا زبان بهداشتی و سالم تری را به کار گیرند. بهترین چیز این است که به اطرافیانمان گوشزد کنیم فحاشی یک رفتاری است که آن ها انتخاب می کنند و واقعا می توانند رفتار دیگری را انتخاب کنند. امیدوارم که موفق و سربلند باشید.

 

نوشته شده در تاريخ یک شنبهبرچسب:, توسط سعید لک |

دلایل بوجود امدن خشم و مقابله با آن

ثانيه هاي درد كشنده را هيچ گاه از ذهن پاك نخواهد كرد. حتي پرستارها هم مي ترسيدند كه صورتش را شست وشو دهند. تنها مادرش بود كه اين كار را انجام مي داد.

 

چهار نفر او را روي تخت ميخكوب مي كردند تا آمپول هاي مسكن قوي به بازويش بزنند و او باز هم از شدت درد از روي تخت سقوط مي كرد.

اسيد تا دو سال قدرت تخريب دارد و اين ماده لعنتي كه بهتر است بگوييم زاييده تنفر و خشم مهارنشدني جوان اسيدپاش بود، اندك اندك سوي چشمانش را گرفت تا آن جا كه چشم راست بر اثر عفونت تخليه شده و در اسپانيا برايش پروتز مصنوعي گذاشته اند. چشم چپ نيز زير لايه پوست صورتش مخفي مانده است. اين روزها او با قدرت بخشش احساس مي كند از زير پوست چشم چپش نوري مي بيند.در بيمارستان فارابي از مغزش و پشت چشم راست اسكن گرفته اند و احتمال داده اند كه شبكيه چشم راست وجود داشته باشد كه با عمل شايد بتواند به اندازه 5 متر پيش روي خود را ببيند.

بخش عمده آن چه كه در صفحه حوادث روزنامه ها مي خوانيد به يك روحيه عصبي مزاج و سركش برمي گردد. ما ناگزيريم كه اين تندخويي را مهار كنيم، به ويژه اگر حس مي كنيم از لحاظ بيولوژيكي و وراثتي زمينه عصبي بودن را بيشتر از سايرين در خود داريم.

عصبانيت چه در حد كم و چه در حد جنون مصيبت بار است.پسر هيجده ساله با خشم مها ر نشدني سرمايه ورزشي كشور را به كام مرگ فرستاد. عصبانيت هاي جزئي هر روزه اگرچه به چشم نمي آيند، ولي در طولاني مدت كشنده خواهند بود. عصبانيت هاي آني و فاجعه آفرين هم مثل گردبادي مي مانند كه در چند ثانيه همه چيز را به هم مي زنند.

انعكاس حوادث مصيبت باري كه در پي خشم مهارنشدني افراد بروز پيدا كرده اند، به خودي خود عبرت آموز است. بايد در كنار درج خبر حوادث در اين صفحات ويژه روزنامه ها به ارائه تحليل هاي روانشناسي، جامعه شناسي و رفتاري پرداخت تا آحاد مردم با مهارت هاي زندگي بهتر آشنا شده و خود را از خطرات مصون بدارند. جالب اينجاست كه جوان اسيدپاش در جلسه دادگاه اظهار كرده بود: «اتفاق بزرگي رخ نداده، همه اين قضايا تقصير روزنامه هاست كه ما را به اين جا كشاندند! من پشيمان نيستم، از كجا معلوم كه چشم اين دختر بينا نباشد و نبيند؟!!».

معاشرت سالم با ديگران را بياموزيم

در دنياي امروز اگرچه توصيه نمي شود نسبت به اطرافيانمان خوش بيني مطلق داشته باشيم، ولي افتادن به ورطه بدبيني ها نيز سرآغاز پذيرش مرگ تدريجي است.

كساني كه ضدهنجارهاي اجتماعي عمل مي كنند، معمولا از گره هاي رواني ناشي از بدبيني ها رنج مي برند. وقتي در قبال خواسته هايشان نه مي شنوند، با بدبيني اين تحليل را ارائه مي دهند كه به شخصيتم توهين شده و بايد تلافي كنم.

درحالي كه تحقيقات روانشناسي نشان داده هرچه در تنگناها و مشكلات ارتباطات صميمي تري با اطرافيانمان داشته باشيم، از طول عمر بيشتري برخوردار خواهيم بود. در اوايل سال 1970، روانپزشكي به نام جويل دمزديل، با 19 نفر اسيران بازمانده از اردوگاه هاي نازي آلمان مصاحبه اي ترتيب داد. اين افراد در اردوگاه هاي نازي مورد وحشتناك ترين شكنجه هاي جسمي و روحي واقع شده بودند. از اين رو پس از آزادي مورد حمايت، تشويق و تقدير بسياري قرار گرفته بودند، فقط آنهايي توانستند به زندگي ادامه دهند كه صميميت قابل توجهي را بين خود به وجود آورده بودند. ديگران در اثر تحمل ضربات مهلك جسمي و روحي جان خود را از دست داده بودند.

«نتايج به دست آمده از تحقيقات علمي و تاريخي، بيانگر اين واقعيت اند كه دوستي هاي عميق براي زنده ماندن به ما كمك مي كنند، به زندگي ما معنا مي بخشند و بهترين صفاتي را كه درون ما نهفته است، ظاهر مي سازند.

سوءظن، بدبيني و رفتارهاي خشمگينانه، اغلب فرد پرخاشگر را در جامعه منزوي مي سازد و سبب مي شود در مواردي كه به حمايت ديگران نياز دارد از آن بي بهره بماند و اينها همگي از عواقب و نتايج خشم است. شكي نيست كه افراد پرخاشگر در ارتباطات اجتماعي شان نسبت به افراد معمولي و آرام، از موفقيت كمتري برخوردار هستند. در تحقيقات فراواني كه انجام گرفته است، لطمات جدي بر اثر اين گونه انزواهاي اجتماعي به خوبي نشان داده شده است.»

 «در بررسي دو پرونده جنايي حادثه اسيدپاشي سال 83 و نيز قتل پل مديريت در سال جاري درمي يابيم كه هر دو مجرم مجيد موحدي و كوشا پارسا در نگاه اول افرادي سر به زير به نظر مي رسيدند، درحالي كه كاملا مشخص است به دليل سوء رفتار و نياموختن برقراري ارتباط سالم با ديگران در پوسته انزواي اجتماعي فرو رفته بودند.»

حتي اگر به صورت معمولي نگاه كنيم افرادي كه با ديگران معاشرت سالم دارند، نسبت به آنهايي كه در بين مردم ظاهر نمي شوند و از اجتماع گريزانند، عمر طولاني تري دارند.

وقتي سلامت روان ما دچار مشكل مي شود

خشم نشان مي دهد كه سلامت روان ما دچار مشكل شده است. «يكي از مهارت هاي زندگي ابراز خود است كه ما آن را با عصبانيت و خشم اشتباه گرفته ايم. ما خيال مي كنيم مي توانيم خود را با عصبانيت بروز دهيم، درحالي كه اين باور اشتباه محض است و براي اثبات و ابراز خود بيشمار راه هاي مثبت ديگري وجود دارد.

خشم غيرقابل كنترل بي شباهت به يك سيلاب نيست. ابتدا كم جان است، ولي به يكباره طغيان كرده و ويراني عظيمي به جا مي گذارد. اين گونه است كه خيلي از افراد در هنگام خشم جنو ن آسا نمي دانند كه چه مي كنند؟ توصيه ما به افراد پرخاشگر اين است كه در اسرع وقت به روانپزشك مراجعه كنند، چون علاوه بر جلسات مشاوره نيازمند مصرف يك سري از داروها هستند. اين خشم ها ريشه اي و بذرش از دوران كودكي پاشيده شده است.

وقتي با كوچك ترين گريه و داد و بيدادي هر چه كه بچه مطالبه كند در اختيارش قرار دهيم، اين باور در وجودش نهادينه مي شود كه با پرخاشگري هر چه را كه بخواهد مي تواند صاحب شود.»

 «همين كودك در دوران جواني وقتي عاشق مي شود، نسبت به طرف مقابلش حس مالكيت مطلق دارد و با لجبازي مي خواهد آن شخص را از آن خود كند. اينگونه رفتارها گواه اين است كه فرد در دوران كودكي درجا زده و رشد شخصيتي پيدا نكرده است. اين حالت درست مثل اين است كه كودكي در منزل دوستش اسباب بازي قشنگي ديده و با گريه و داد و بيداد مي خواهد تصاحبش كند.اگر هم به دستش نياورد، دست آخر اسباب بازي را مي شكند!»

«عده ديگري هم هستند كه هنجارهاي اجتماعي در آنها شكل نگرفته و هر كاري را كه به نفع خودشان است، درست مي پندارند. كساني كه ورود ممنوع مي آيند، كساني كه در خيابان دائما بوق مي زنند تا اتومبيل هاي ديگر مسير را خالي كرده و آنها پيش بيفتند و كساني كه دائما گرفتار برخوردهاي فيزيكي با ديگران هستند، از اين قبيل اند. اين افراد گروهي هستند كه وقتي صبح از منزل خارج مي شوند، انتظار داريم در هنگام برگشت سر و صورتي خون آلود و لباس هايي خاكي و پاره داشته باشند!!»

شيوه ارتقاي آستانه تحمل روحي و رواني

 «تحقيقات علمي نشان داده كه انسان از طريق ارتقاي آستانه تحمل مي توانند شديدترين خشم را كنترل كند. بايد فرد در كنار ارتقاي آستانه تحمل از بدبيني رويكردش را به سمت مثبت انديشي تغيير دهد. در اكثر گفت وگوهايي كه با مجرمين صورت گرفته، آنها ضمن ابراز پشيماني اين جمله را مكررا بر زبان مي آورند كه اي كاش چند ثانيه خشم خود را كنترل مي كردم تا مرتكب اين جرم نمي شدم.»

اين روزها مد شده كه معمولا برخي افراد خاص به بهانه دفاع شخصي با خود انواع اسلحه سرد به ويژه چاقو حمل مي كنند. از ديدگاه روانشناسي اين كار به شدت منع مي شود.

«افراد خشمگين وقتي اسلحه سرد به همراه دارند، مثل يك انبار باروت هستند كه هر لحظه انتظار شعله ور شدنشان مي رود. بهتر است اين وسايل را از همراهي با خود حذف كنند و به راه حل هاي ديگري در مواجهه با چالش ها بينديشند.»

 «به خوانندگان عزيز توصيه مي كنيم كه اگر فردي خشمگين هستند و روي خشم خود كمتر كنترل دارند، حتما جهت كنترل احساسات منفي و خشم طغيان گر به كارگاه هاي آموزشي مهارت كنترل خشم مراجعه كنند. اين كارگاه هاي هفت گانه توسط مراكزي چون بهزيستي و برخي دانشگاه ها به عموم ارائه مي شوند. با كمك اين مهارت ها مي توانيم به سرعت از فردي بي تاب به فردي صبور و آرام تبديل شويم.»

نوشته شده در تاريخ یک شنبهبرچسب:, توسط سعید لک |

۱-  از لحاظ هیجانی خلاق بودن

از خلاقیت خود برای پیدا کردن شیوه مقابله ای خوب استفاده کنید وقتی عصبانی هستیند این واقعیت را بپذیرید که خشمگین هستید و تصمیم بگیرید که چه کاری می توانید در ارتباط با آن انجام دهید از روش جراتمندانه استفاده کنید این خشم نیست که باعث می شود به شیوه های خاص عمل کنیم بلکه این ما هستیم که عصبی می شویم و تصمیم می گیریم که یا به شیوه اجتماعی پسند و یا به شیوه غیر اجتماعی(که قابل قبول نیست) واکنش نشان دهیم. نباید به بهانه عصبانیت دست به اعمال پرخاشگرانه بزنید چرا که شیوه نا معقولی برای اجتناب از مسئولیت است.

۲- بررسی منطقی بودن ارزیابی های اولیه خود 

باید معین کنید که مسئله ارزش ناراحت شدن را دارد یا نه در اینجا انتظار دارید که کارها باید همیشه طبق نظر شما ‏پیش رود و دیگران همیشه با شما خوب رفتار کنند و هرگز نباید ناکام شوید خشمگین می شوید.مهارت مقابله ای خوب در این وضعیت، شناخت خواسته های غیر منطقی خود و تغییر دادن آنها به خواسته های واقع بینانه تر است.مثلا بگویید چون قرار نیست که دنیا بر اساس خواسته ها و آرزوهای من اراده شود بنابراین برای مقابله با ناکامی باید مهارت مقابله ای اثر بخشی را یاد بگیرم   .

۳- استفاده از روش خود آرام سازی برای حفظ کنترل 

حقیقت دارد که می گویند وقتی عصبانی هستید قبل از اینکه پاسخی بدهید باید تا ۱۰ بشمارید این کار به شما فرصت می دهد تا با استفاده از مهارتهای مسئله گشایی خود بهترین راه حل را انتخاب کنید. با استفاده از تنفس آرام و  عمیق در مدتی کوتاه خود را آرام سازید. عصبانیت و فریاد کشیدن یک حالت انتخابی است نه نتیجه خشم، با مرور ذهنی نحوه  واکنش خود در موقعیت مزبور خود را حساسیت زدایی کنید، این تمرین را تکرار کنید ناکامی و مورد بد رفتاری قرارگرفتن را تصور کنید سپس میزان خشم خود را روی یک مقیاس ۰تا ۱۰۰درجه بندی کنید تا زمانیکه میزان خشمتان به سطح پائین تر از ۳۰ برگردد.

۴- استفاده از ایمن سازی در مقابل استرس برای تعلیم خود در مقابل رویدادهای خشم برانگیز زندگی

قبل از مواجه شدن با رویدادها با خود بگویید:

این مسئله مرا ناراحت می کند اما می دانم چگونه از عهده اش برآیم     .

می توانم از مهارت های مقابله ای خود برای حفظ کنترل استفاده کنم. 

زیاد سخت نگیر این می تواند تجربه یادگیری خوبی باشد. 

نفس عمیق بکش، آرام باش، و از نیروی فکرت استفاده کن 

نباید اجاره بدهم خشم دیگران بر من اثر بگذارد باید خویشتن دار باشم   .

۵- شناخت و اهمیت دادن به تخلیه انرژی

وقتی خشمگین هستید، تخلیه انرژی از طریق پرداختن به فعالیت های جسمی یا خلاق اثر بخش است. و در وضعیت ذهنی آرام می توانید مشکل خشم برانگیز خود را حل کنید.مرحله اول رها ساختن تنش از سیستم است مرحله دوم مسئله گشایی، همیشه این دو را با هم بکار ببرید

۶_ باور کردن خود به عنوان مقابله کننده

درباره خوب یا بد بودن هیجان خشم فکر نکنید در عوض توجه خود را به مراقبت از خویشتن و ارضای نیازهای خود بدون صدمه زدن به دیگران متمرکز کنید.خود را به عنوان فردی مقابله کننده در نظر بگیرید که می داند از چه راهبردهایی برای ارتباط با سایر افراد استفاده کند از حقوق خود دفاع کنید و جراتمند باشید.

۷- غلبه بر بی جراتی 

بی جراتی یعنی ترسو، پشیمان و منفعل بودن، یعنی اهمیت ندادن و محترم نشمردن نیازها و خواسته های خود و پذیرفتن خواسته های دیگران حتی اگر به ضرر او باشد این افراد فکر می کنند برای اینکه مودب و مفید باشند لازم است تسلیم خواسته های دیگران شوند گاهی افراد جرات ورزی را با پررویی و پراخشگری اشتباه می گیرند باید بیاموزید اخم ها، و انتقاداتی را که در نتیجه امتناع از پذیرفتن خواسته های دیگران را می بینید تحمل کنید. ‏

۸- شناخت حدود پرخاشگری 

افراد پرخاشگر سعی می کنند نیازها و خواسته های خود را از طریق تسلط، توهین و تحقیر دیگران برآورده کنند و فقط به فکر خود هستند.در دراز مدت پرخاشگری ما را از دیگران بیگانه ساخته و به صورت افرادی بدگمان و متخاصم در می آورد.

۹- شناخت مزایای جرات ورزی

جرات ورزی یعنی دفاع از حقوق خود و بیان افکار و احساسات خود به شیوه مستقیم، صادقانه و مناسب افراد جراتمند به شیوه مدبرانه با دیگران ارتباط برقرار می کنند اما نمی گذارند کسی که از آنها امتیاز بگیرد.جرات ورزی که انسان احساس خودکارآمدی و کنترل درونی می بخشد، اعتماد به نفس وعزت نفس ما را تقویت می کند و بهترین روش برای دست یافتن به روابط بین فردی رضایت بخش است

۱۰ – تکمیل مهارت جرات ورزی

مطلع ساختن دیگران از احساسات که نسبت به اعمال آنها دارید و بیان احساسات خود بر حرمت نفس و احترامی که دیگران برای شما قائلند خواهد افزود.(بیان احساسات خود)همدلی مهارتی مهم برای تقویت ارتباط صمیمانه است.میتوانید با خواسته کسی مخالفت کنید ولی با بیان اینکه احساس آنها را درک می کنید و محترم میشمارید(همدلی) وقتی با دیگران همدلی می کنید به احتمال قوی اعمال شما مدبرانه خواهد بود تا نسنجیده اگر دیگران شما راوادار به کاری کنند قرص و محکم بایستید و به نحوی ‏واکنش نشان دهید که احترام آنها را جلب کنید (کاردانی).

۱۱- مذاکره کننده خوبی بودن

مصالحه مهارتی است که نیازمند درک نیازهای دیگران است ، لزومی ندارد که با امیال و خواسته های دیگران مخالفت یا موافقت کنید ، اما باید به آنها بفهمانید که خواسته هایشان را درک می کنید برای اینکه دو طرف مقابل به خواسته های خود برسند ممکن است هر کدام از آنها از بخشی از خواسته های خود چشم پوشی کنند .اگر هنگام مذاکره احساسات شدیدی در شما ظاهر شد آنها را بشناسید و بپذیرید و سعی کنید خونسرد باشید از  خواسته های انعطاف ناپذیر و مطلق اجتناب کنید و با نشان دادن همدلی خود فضای مذاکره را صمیمانه کنید.

۱۲- پی بردن به ارزش گذشت

گذشت به معنای از یاد بردن خطای افراد نیست . هر گاه انسان کسی را که به او بی حرمتی کرده می بخشد او را از خشمگین شدن می رهاند و به امور روزمره خود می پردازد کسی که می بخشد برگ برنده همیشه در دست اوست ، چون از موضع قدرت و با اعتماد به نفس از خطای افراد چشم پوشی می کنید . گذشت قدرت خود کارآمدی و حس کنترل شما را در موقعیت های ناخوشایند بالا می برد.

 
نوشته شده در تاريخ پنج شنبهبرچسب:, توسط سعید لک |

مهاتما گاندی رهبر سیاسی و معنوی هندی‌ها بود که ملت هند را در راه آزادی از استعمار امپراتوری بریتانیا رهبری کرد. او در طول زندگیش استفاده از هر نوع ترور و خشونت برای رسیدن به مقاصد را رد می‌کرد. فلسفهٔ بی‌خشونتی گاندی روی بسیاری از جنبش‌های مقاومت بدون خشونت در سراسر جهان و تا امروز تأثیر گذارده‌ است.

 

 
نوشته شده در تاريخ پنج شنبهبرچسب:, توسط سعید لک |

پاسخ کاملا مشخص است

:<خشم>:



ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ سه شنبهبرچسب:سوالات پرسش مهر, توسط سعید لک |

خشونت از کجا نشآت گرفته وچگونه افراد خشونت را می آموزند؟

در برابر خشونت چگونه باید ایستادگی و مقاومت کرد؟

چگونه میتوانیم کشور و جامعه ای دارای رحمت اسلامی نبوی داشته باشیم؟

چگونه میتوانیم جوامع منطقه و جهان را از خشونت برهانیم؟

نوشته شده در تاريخ پنج شنبهبرچسب:, توسط سعید لک |

خُشونَت استفاده از زور فیزیکی به منظور قراردادن دیگران در وضعیتی بر خلاف خواست‌شان، است. در تمامی جهان  خشونت به عنوان ابزاری برای کنترل استفاده می‌شود. کلمه خشونت طیف گسترده‌ای را پوشش می‌دهد. خشونت می‌تواند از درگیری فیزیکی بین دو انسان تا جنگ و نسل کشی  که کشته شدن میلون‌ها نفر از نتایج آن است، گسترده شود.

خشونت حالتی از رفتار است که با استفاده از زور فیزیکی و یا غیر فیزیکی فرد خشن خواسته خود را به دیگران تحمیل می‌کند. خشونت ممکن است در اثر خشم اتفاق افتد. خشونت از نظر لغوی به معنای خشکی، تندی و سختی است.

وقتی در یک جامعه، میزان خشونت افزایش می یابد و وقتی این خشونت در شکل های مختلف در سطح جامعه به صورت یک عرف پذیرفته شده درمی آید، بدون شک باید دلایل بروز آن را در لایه های بنیادی تر فردی یا اجتماعی آن جامعه مورد بررسی قرار داد....

خشونت وجه منفی ذهن و روان انسان است که عوامل متعددی در شکل گیری آن نقش دارند. عصبانیت، تهدید، تخریب شخصیت و تهاجم به آنچه که در جامعه طبیعی تلقی می شود، اشکال متفاوت خشونت است که گاه می تواند جسم و روان فرد را تحت تاثیر قرار دهد و به آن آسیب برساند. حال این سوال مطرح است که خشونت از چه فردی سر می زند؟

اصولا از فردی سالم، نمی توان انتظار رفتارهای خشونت آمیز یا پرخاشگرانه داشت درحالی که شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشد که گاهی در روابط اجتماعی تان از سوی آنها با رفتارهای خشونت آمیز روبرو شده باشید درحالی که چنین انتظاری از آنها ندارید. اغلب این افراد به ظاهر سالم، دچار اختلال های شخصیتی، اضطراب و آزردگی هستند که برای تخلیه خود از رفتارهای خشونت آمیز کلامی یا رفتاری استفاده می کنند. شایع ترین نوع اختلال های شخصیتی که منجر به بروز خشونت می شود، در افراد مبتلا به اختلالات سایکوپات که شخصیتی ضداجتماعی دارند، قابل مشاهده است. البته خشونت در بیماران روانی یا کسانی که از مشکل روان پزشکی عمده ای رنج می برند، نیز ممکن است دیده شود که معمولا این نوع رفتار، تحت تاثیر توهم ها و هذیان های ناشی از بیماری است که گاهی با آسیب نیز همراه است.

خشونت خانگی

به غیر از بحث تخصصی و بررسی شکل های متفاوت خشونت، رفتارهای خشونت آمیز دیگری هم وجود دارد که مشهود نیست و کمتر در جامعه با آن روبرو هستیم. خشونت خانگی یکی از مهم ترین انواع آن است که در اصطلاح به آن «خشونت عمومی» گفته می شود. خشونتی که در فضای خانه و ارتباط خصوصی به دلیل اختلاف نظر در خصوصیت های فردی و ذهنی شکل می گیرد. این اختلاف ها متاثر از فرهنگی متفاوت میان زن و شوهر، خواهر و برادر یا والدین و فرزندان است. در مواردی که یکی از زوج ها دچار اختلال شخصیتی یا زمینه روانی معیوب است یا از نظر فکری و شخصیتی به هم نزدیک نیستند و یکدیگر را درک نمی کنند و به درستی نمی توانند با یکدیگر ارتباط کلامی، ذهنی و هیجانی مناسب برقرار کنند، خشونت کلامی یا رفتاری نمایان می شود. شایع ترین شکل خشونت خانگی از طرف جنس مذکر نسبت به مونث است و متاسفانه در برخی از مناطق با این مشکل روبرو هستیم که باعث بروز آسیب های جسمانی و روانی در فرد می شود و قابل جبران هم نیستند. خشونت خانگی گاهی با آسیب های فیزیکی یا حتی جرائمی مانند قتل و جنایت و تخریب شخصیتی و روانی طرف مقابل نیز همراه است.

خشونت والدین

شکل دیگر خشونت، خشونت والدین نسبت به فرزندان است. به طوری که فرزند خانواده در معرض تهاجم های خشونت آمیز والدین قرار می گیرد. این تهاجم ها می تواند به صورت آسیب های جسمی یا روانی یعنی کتک زدن، پرتاب کردن وسیله، توهین و به کار بردن الفاظ زشت و رکیک باشد. در بسیاری از موارد جمجمه یا بدن نوزادن توسط پدر و مادر به وسیله اشیای تیز مانند سوزن مورد آسیب قرار می گیرد. کودکانی که در اثر ضربه های فیزیکی دچار زخم و کبودی می شوند یا در معرض خشونت های کلامی که با توهین همراه است، قرار می گیرند، در آینده صدمه های جبران ناپذیری بر جسم و روانشان وارد می شود. معمولا این کودکان بعد از اینکه از فضای خانواده جدا و وارد جامعه می شوند، ممکن است با الگوبرداری از رفتار والدین شان که در دوران کودکی با آنها داشته اند، چنین رفتاری را با فرزند یا همسر خود داشته باشند.

خشونت در مدارس

در بسیاری از مواقع، خشونت، شکل روان شناختی به خود می گیرد. برخی از معلمان یا اولیای مدرسه به تصور اینکه می خواهند دانش آموز را متوجه اشتباهش کنند یا اینکه راه درست را به او نشان دهند، او را مورد تهاجم شخصیتی و روانی قرار می دهند. غافل از اینکه هر نصیحتی را نمی توان در هر شرایط و موقعیتی اجرا کرد و باید در شرایطی خاص از لحاظ فکری و روحی دانش آموزان را نصیحت یا به راه درست هدایت کرد. اگرچه در اغلب موارد خشونت در مدارس به صورت فیزیکی نیست اما هل دادن، پرتاب کردن شی به سمت آنها، توهین لفظی و... می تواند باعث بروز آسیب های روانی در آنها شود. چنین کودکانی اعتمادبه نفس پایینی دارند و آثار منفی این نوع برخورد، در آنها نهادینه می شود و زمانی که به روابط اجتماعی قوی تری در دوره راهنمایی و دبیرستان نیازمندند و به مرحله رشد فکری یعنی نوجوانی می رسند، اغلب شاهد رفتارهای غیراحترام آمیز با آنها هستیم. متاسفانه این نوع رفتار اشتباه که به دلیل ندانم کاری و بی اطلاعی است، باعث دلزدگی و دوری نوجوانان از والدین یا مسوولان مدرسه می شود.

در این شرایط ممکن است این دانش آموزان برای التیام زخم های روانی و دست یافتن به آرامش، جذب دوستان یا کسانی شوند که به اشتباه، آنها را دلداری و راهنمایی می کنند؛ مثلا تشویق به سیگارکشیدن، استعمال موادمخدر یا رفتن به مهمانی ها و مجالس غیرمشروع. در این موارد نه تنها مشکلی حل نمی شود بلکه بر شدت مشکلات نیز افزوده می شود، بنابراین باید به نوع رفتار و کلامی که نسبت به اطرافیان به خصوص کودکان و نوجوان به کار برده می شود، توجه شود و والدین و مربیان هم آموزش های لازم را درخصوص رفتار مناسب با دانش آموزان ببینند تا در نهایت به نتیجه مطلوب از راهنمایی هایشان برسند.

خشونت اجتماعی

خشونت اجتماعی خشونتی است که بارها در جامعه شاهد آن بوده ایم؛ بی توجهی افراد نسبت به محیط، رعایت نکردن قوانین راهنمایی و رانندگی، تجاوز به حقوق و حدود دیگران و ایجاد اضطراب و ترس در پی رانندگی یا تخریب منابع مادی و زیبایی هایی که طبیعت برایمان به ارمغان داشته است. شاید بروز چنین رفتارهایی به دلیل بی اطلاعی و آموزش ندیدن افراد در سنین پایین تر باشد که امروزه در جامعه هنوز شهروندان آموزش ندیده اند چگونه حق و حقوق خود را پیگیری کنند. شاید اگر مطبوعات یا رسانه ها در این زمینه آموزش و اطلاعات کافی به مردم بدهند و جنبه های مختلف خشونت را بررسی کنند و به اصلاح روابط میان افراد با یکدیگر و جامعه بپردازند، دیگر در جامعه و خانواده، شاهد چنین خشونت هایی نباشیم...

صفحه قبل 1 صفحه بعد

.: Weblog Themes By LoxBlog :.

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.